جدول جو
جدول جو

معنی نوش جام - جستجوی لغت در جدول جو

نوش جام
پیالۀ شراب خوری، (ناظم الاطباء)، جام می گساری، (تعلیقات وحید بر شرفنامۀ نظامی)، پیالۀ شراب، (فرهنگ فارسی معین) :
دگر نوش جامی ز یاقوت خام
کز اوکم نگردد به خوردن شراب،
نظامی
لغت نامه دهخدا
نوش جام
پیاله شراب
تصویری از نوش جام
تصویر نوش جام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش نام
تصویر خوش نام
ویژگی کسی که میان مردم به نیک نامی و درست کاری معروف شده باشد، نیک نام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوش باد
تصویر نوش باد
کلمه ای که هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند، گوارا باد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش گام
تصویر خوش گام
خوش رفتار، ویژگی آنکه با مردم به خوش خویی و مهربانی رفتار می کند، ویژگی انسان یا حیوانی که که خوب راه می رود
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
کنایه از شراب انگوری. (برهان قاطع). خون بط. خون تاک. خون رز. خون دختر رز
لغت نامه دهخدا
از بلاد فارس است، (از سمعانی)، شهری است در فارس (از معجم البلدان)، و آن مشتمل بر نوشجان بالا و نوش جان پائین است و مردمش بعضی مجوس بعضی مانوی زندیق باشند، (ابن الفقیه از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جایگاه مادۀ شیرین گل، (لغت فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
نوائی از موسیقی، (رشیدی)، نام پرده ای است از نوای چکاوک، نوش باده، (جهانگیری) (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دعایی) دعائی است نوشنده را، (یادداشت مؤلف)، گوارا باد، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، عبارتی که در بزم باده، ساقی و هم پیالگان در پاسخ آنکه جام برگیرد و ’به سلامتی’ گوید و بنوشد، گویند، نظیر: نوش جان ! نوش ! سازگار وجود! گوارای وجود!:
وقت طرب کردن است می خور که ت نوش باد،
منوچهری،
گر نمکش هست بخور نوش باد
ورنه ز یاد تو فراموش باد،
نظامی،
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد،
حافظ
لغت نامه دهخدا
(نُ وِ)
نام شهری است به شام. (ابن بیطار) (یادداشت مؤلف). دهی است به شام. از آن ده است شیخ الاسلام ابوزکریا نواوی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوشتجات
تصویر نوشتجات
چمع نوشته: (تحریرات و نوشتجات راجعه بسفارت دولت روس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش باد
تصویر نوش باد
گوارا باد، پرده ایست از نودای چکاوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور تام
تصویر نور تام
بوند شید پهر مشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش جای
تصویر نوش جای
محل نوش در گلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشتجات
تصویر نوشتجات
نوشته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
ظرفی که در آن نان قرار دهند
فرهنگ گویش مازندرانی